قبل از شروع بازی در آسمان آبی ورزشگاه عقابی تیز پرواز با فراغ بال و آسودگی خیال پر گشوده بود و عظمت و بزرگی خویش را به رخ همگان می کشید حتی میهمانان مازندرانی هم با دیدن این صحنه به این قلعه غبطه خوردند و به احترام قلعه ی عقابها ایستادند، اما انگار عقاب ما عقاب بود ولی تیم ما خودش نبود ، کاش تیم ماهم از این عقاب سرفرازی و سلطه ی خود بر آسمان را می آموخت، کمتر کسی فکر این روز تلخ را در ذهن خود راه می داد اما گویی خدا برایمان سرنوشت دیگری نوشته ، سرنوشتی تلختر از حقیقت و یک تلخی بی پایان که یکسال طعمش را در دهان و دلهایمان حس خواهیم کرد، شاید کمتر کسی باردیگر با افتخار و غرور نام چوکا را بر زبان بیاورد و کمتر کسی از این تیم ونام چوکا یاد کند، شاید می خواهند خودشان را به بی خیالی بزنند و خاطره ی بد خود را کمتر مرور کنند.اما این قلعه هنوز پابرجاست و هواداران امروز این را ثابت کردند، قلعه ی ما منتظر آنروزی است که مردان قلعه بیایند و باردیگر صدای عقابها را از فراز این قلعه به گوش همگان برسانند، امروز فقط نام چوکا بود اثری از ابهت و بزرگی چوکا نبود. این جمعیت 7000 نفری امروز یاد و خاطره ی سالیان لیگ آزادگان را برای همه زنده کرد اما این شکست باعث شد کمتر کسی آن را به خاطره ی خود بسپارد زیرا همه سعی می کنند کمتر سراغ خاطره ی تلخ خودبروند، چوکا امروز از عرش به فرش رفت.
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
نویسندگان
آرشیو
نظرسنجی
نتیجه ی بازی دو تیم چوکای تالش _ مقاومت تهران ؟
صفحات جداگانه
آمار سایت